تقریبا تمام برنامههای زنده به این نکته اشارهای دارند و زیر نویس تمام سریالها و مجموعهها و مسابقهها و... یک خطی را حداقل به تشویق مردم به صرفه جویی مصرف برق اختصاص میدهد؛ این به کنار که شماری برنامه مشارکتی نیز با هدف فرهنگسازی مصرف درست این انرژی حیاتی تهیه و روانه آنتن شده. همین چند روز پیش مسابقهای با اجرای برزو ارجمند از تلویزیون پخش شد.
در این مسابقه با یکی از ملی پوشان استقلالی ارتباطی تلفنی برقرار شده بود تا درباره اهمیت صرفه جویی در مصرف برق چند جملهای بگوید و بعد هم مسابقه با طرح سؤالی در حوزه انرژی پیگیری شد.
سیاست رسانه ملی بر موضوعی که این روزها یکی از جدیترین مسائل مبتلا به جامعه است منطقی است اما ذکر چند نکته در حاشیه این منطق رسانهای نیز خالی از لطف نیست.
رسانهها باید حد اقل یک قدم از مردم جلوتر باشند. این یک اصل اساسی است. حالا که رسانه صدا و سیما در کشور ما ملی است این مهم بیشتر دارای اهمیت میشود. روی همین اصل است که باید از خودمان و مسئولان رسانه ملی بپرسیم که چرا آنها در خوشبینانهترین شکل همگام با تب جامعه حرکت میکنند در حالیکه باید دسترسی آن رسانه به سیاستهای کلان و چم و خم امور کشور باز باشد. آیا بجا نبود رسانه ملی پیش از به صدا درآمدن زنگ خطر مصرف برق در کشور به سمت فرهنگسازی در این زمینه حرکت میکرد تا برنامههای این روزهایش از حالت شعاری و عقب نماندن از قافله روز در میآمد؟
درست است که جسته و گریخته تا امروز به این امر پرداخته شده بود اما نه چنان که به جریان سازی و فرهنگسازی ختم شود؛ در حالیکه در مواردی رسانه ملی نشان داده میتواند جلوتر از جامعه خود حرکت کند. همین امروز هم شماری از سرفصلهای مهمی که در جامعه نیاز به فرهنگسازی و توجه ویژه دارد قابل مثال زدن است که شاید زنگ خطرش دیر یا زود بلند شود اما رسانه ملی نباید بگذارد با درآمدن صدای زنگ به سمت پرداخت آن برود.
نکته دیگر در این میان چگونگی پرداختن به موضوعات مهم روز و عام مثل مصرف درست انرژی چون برق است. اینکه هر شبکهای را در هر ساعت شبانه روز باز میکنیم و بیربط و با ربط به موضوع آن برنامه میشنویم که «همشهری عزیز در مصرف برق صرفه جویی کنید تا همسایه کنار دستی شما هم از این نعمت بهره مند شود.» دم دستیترین نوع برخورد است که چه بسا نتیجه معکوس هدف خود را داشته باشد. چیزی که این روزها بیش از کارکرد اصلی این هشدارها و نصیحتها در ذهن مخاطب میماند شاید جملههای تکراری، عدمکارشناسی درست موضوع و عدمارائه راهکارهای مناسب به مردم و مسئولان در مدیریت انرژی است، در حالیکه به نظر میرسد وظیفه رسانه ملی بیش از تبلیغ، تشریح باشد.
و اما نکته دیگر این است که همان طور که اشاره شد صدا و سیما در مواردی توانسته در وظیفه رسانهای خود خوب عمل کند و چند قدم جلوتر از جامعه باشد و چه خوب است با الگوبرداری از آنها و آینده نگری، سیاستهای کلان خود را پی ریزی کند. هرچند نباید از نظر دور داشت که گاهی زیاده روی برنامه سازان در پرداختن به یک موضوع است که آن را شعاری و کلیشهای میکند که در این راستا نیز مدیریتهای شبکهها میتوانند با کلی نگری در برنامههای رسانه از حرفهای تکراری خود بکاهند و بر کیفیت آن بیفزایند.